دست خودم که نیست... (موقت)

دست خودم که نیست! گاهی بدجور دلتنگت میشوم.بدجور بغضم میگیرد!

دل خوش به زمان رفت و آمدت بودم...ای بی رحم که آخرین دل توشی ام را هم گرفتی...

تو امید منی اما داری از دست من میری...

دعا کردم تو رو بازم با چشمی که نخوابیده...

لعنتی! دست خودم که نیست...تو را فریاد میزند ذره ذره ی وجودم...

مهم نیست که تنها چهار روز از دیدنت گذشته و تنها 2 روز و نیمی به دیدنت مانده! مهم این است که روز دیدنت بهترین و بدترین روز است...

بهترین است...ماهی بیرون از آب افتاده باز زنده میشود...

بدترین است...ماهی بیچاره چه کم فرصت زندگی کردن دارد تنها چند ساعت ناقابل...

دست خودم که نیست...من یک بیمارم که بیماری ام را دوست دارم و شاید این نشانه ی بیماری خطرناکتری باشد...

دست خودم که نیست...عکس هایت را تا صبح نگاه میکنم...

دست خودم که نیست...آرام نمیشوم...

دست خودم که نیست...فکر لبخند هایت...خنده های از ته دلت...

دست خودم که نیست...فکر اخمهای دوست داشتنی ات...عصبانیت های ترسناک و شیرینت....

دست خودم که نیست...من انگشتان و رگ های برجسته ی روی دستانت را دوست دارم!

دست خودم که نیست...من موهای روشن و چشمای مشکی تو را دوست دارم.

من ستاره های درخشان چشمانت...تسبیح دور گردنت...مهره های فیروزه ای چرخان بین انگشتانت را...صدای رسا و دلنشینت را...ژست ایستادن و راه رفتنت را...افکار پیچیده و سختت را...تعصبات حیرت آورت را...اعتقادات محکمت را و حتی کج خلقی هایت را هم دوست دارم...

دست خودم که نیست! تو آدم نیستی...تو یک نیروی جاذبه ی قوی هستی که من توان دوری از آن را ندارم....

جاذبه ی عزیز! لطفا نگذار حتی قدمی از تو دور شوم...

جاذبه عزیز! لطفا نگذار بمیرم...

جاذبه عزیز! شاید تو ندانی اما نگاهت که از من کج میشود صدای ثاتیه شمار عمرم را میشنوم...3...2...و اگر نگاه تو برنگردد...1... و تماااااااام

بوق ممتد مرگ را هر بار تصور نبود تو میشنوم!

شاید تو ندانی اما....

یه حسی دارم این روز ها...شاید مردم حواسم نیست!

۲ نظر

چیک!

سلااااااااام 😊

بعد از ظهر جمعه تون قشنگ 😊

امروز روز خوبیه! اصلا مهم نیست که اختصاصیای آزمونو افتضاح زدم و حتی حوصله خوندن سوالارم نداشتم! مهم نیست بازم مهمونیم و درس نخوندم!

اصلا اهمیتی نداره! این مهمه که حالم خوبه.

چیزای بد زندگیم اصلا مهم نیست! وقتی حالم خوب باشه همه چیزو آروم آروم حل میکنم.

آروم آروم همه چیزو میخونم و آزمون بعدی رو میترکونم.الان مهمونیم و وقت ندارم؟خب مهم نیست! فوقش شب بیدار میمونم و درس میخونم.

همه چیز این زندگی حل میشه...فقط  حال بد آدماست که جبران نمیشه! 

حالتونو خوب کنید! از همه چیز لذت ببرین!

چند روز پیش من از اینکه اصلااا جوش نمیزدم خوشحال بودم و امروز به این که دقیقا روز مهمونی جوش زدم کلیییی خندیدم 😂

اگه سنگ جلو پاتون میوفته عصبی نشید! داد نزنید! غر نزنید! آروم باشید و بخندین.

به چیزای بی مزه بخندید! بذارید خنده تو کل زندگیتون پخش بشه.

حتی اگه دنیا بهتون لبخند نزنه! حداقل هنگ میکنه و متعجب میشه و این خیلی بهتر اخم و بدجنسی دنیاست!

چیک! لطفا لبخند بزنید،من یه عکاس هستم...

چیک! 😊

۱ نظر

مهمترین کار دنیا رو کردم 😊

روز خوب ینی شب که میشه فکر کنی ببینی تونستی به کسی انرژی بدی؟

کسیو خوشحال کردی؟

باعث لبخند کسی شدی؟

و آیا تونستی خوشحال باشی؟

من جواب میدم: بله!

من روز خوبی داشتم.یه روز مفید. خوشحال شدم که تونستم به کسایی انرژی مثبت و انگیزه ای برای یه لبخند بدم.

مهم نیست چه کارایی نکردم.مهم اینه مهمترین کار دنیا رو کردم.

مهم اینه که من تونستم باعث یه لبخند و یه حس خوب تو قلب و صورت یه آدم باشم.

پس من روز مفید و خوبی داشتم.

خداجون شکرت بابت یه روز خوب.

لطفا روز بعدیمو یه روز خوبتر و مفیدتر برام قرار بده 😊

خدای خوبم.دوستت دارم 😇😊❤

۳ نظر

لبخندی که دست و پا درآورد 😁

سلااااام و صبح بخیر 😊

هر چند روز پر انرژی ای نبود برام و با حس نمیدونم چه حسی بیدار شدم اما...

من خودم روزامو میسازم و تصمیم گرفتم روز خوبی رو بسازم.

تنهایی،سکوت،کم حرف زدن و بیشتر آهنگ گوش دادنو ترجیح میدم این روزا.

دارم میشم همونکآدمی که میخواستم 😊

روز خوب،روزیه که خودت تصمیم بگیری نقاشیش کنی،توش اتفاقات قشنگ بکشی.

روزاتونو خودتون نقلشی کنین و طبق یه برنامه ی دقیق و منظم خودتونو حین انجام کارهاتون با یه لبخند قشنگ نیاشی کنید.

لبخند بزنید.عکاس دنیا هر لحظه در حال گرفتن عکسی از شماست پس حواستان را جمع کنید که سوژه ی اخمویی نباشین.

بخندین...عکاس ها لبخند ها را بیشتر از آدمها دوست دارند...

لازم نیست خیلی خوشحال باشین.لازمه که لبخند بزنید تا کم کم باور کنید خوشحالین 😊

تو! فکر کن یه لبخند بودی که بعد دست و پا در آوردی😉

۲ نظر

آغوش روزمرگی...

زندگی را به دنبال آغوشی از عشق و صداقت گشتم...گشتن ها از من و نبودنها از صداقت...عاشقی ها از من و بی وفایی ها از عشق و محبت!

در پی تمام گشتن های من و تمام آغوش های باز تنها یک آغوش بی آنکه بدانم مرا به سمت خود کشید...

تا به خود آمدم روزمرگی مرا سخت در آغوشش میفشرد.

در بین بازوان روزمرگی،وقتی نفس هایم به شماره افتاد و وقتی درد تا مغز استخوان هایم رسید؛آغوش معنای زیبای محبت را از دست داد...

آغوش هایی هستند که گرمت نمیکنند،حمایت نمیکنند...

آغوش هایی هستند که در فشار بی مهریشان لهت میکنند!

خودتان را در آغوش بگیرید قبل از این که روزمرگی از بی پناهیتان استفاده کند و بین بی تفاوتی هایش خنده هایتان را له کند...

خودتان را در آغوش بگیرید تا هر آغوش هرزی فکر محصور کردن شما به افکار پلیدش نرسد...

خودتان را در آغوش بگیرید...یک آغوش سرد اما وفادار خیلی بهتر از آغوش های آتشین دو روزه است!

ارزش آغوش ها را وفاداری آنها معلوم میکند نه گرمای آنها...

یک گرمای ملایم و طولانی بهتر از آتیشی ست که وقتی میرود تو میمانی و خاکستر هایت....

۰ نظر

لطفا دنیا را بخند شاهزاده ی عزیز 😊

هر روزی که بیدار میشیم و دنیا رو میبینیم مثل یه فرصت میمونه...

وقتی بیدار میشین با خودتون مثل یه ملکه یا پادشاه برخورد کنید! شما در بدترین حالت یه شاهزاده این... مهم نیس دیگران چطور برخورد میکنن!

وقتی خودتون به خودتون احترام بذارین،وقتی خودتونو دوست داشته باشین و وقتی راه میرین سرتونو بالا بگیرین و به خودتون یه لبخند محبت آمیز بزنید و این فرکانسو که "من یه آدم مهم و فوق العاده قابل احترامم" رو به بقیه بفرستین نتیجش میشه ارزشی که بقیه،به صرف رفتار خودتون نسبت به خودتون بهتون میدن 😊

ردیف دندانهای شما زیباست،لطفا دنیا را لبخند بزنید 😁

نمیدونی وقتی میخندی و چشمات خط مبشه چقدر خوشگلتر میشی 👍❤

۲ نظر

آقای سبز

آقای سبز عزیز! در مدتی که ندیده بودمت حسابی دلم برای انرژی مثبتت تنگ شده بود.خوشحالم که هستی 😍

بابت حرفای خوب امشبت ممنون.

پریسایی که اومد باهات حرف بزنه با پریسای الان خیلی تفاوت داره...

موتشکرم که بهم اینهمه چیزای خوب یاد دادی.

مرسی که به آدما اهمیت میدی و موقع صحبت کردن به چشمای آدما نگاه میکنی و میذاری صداقت رو از چشمات بخونن.

مرسی که انقدر خوبی!

دیگه قرار نیست چیزی رو ثابت کنم.دنیای من! حول محور من میچرخه!

مرسی که بهم یادآوری کردی که قهرمان داستان خودمم 😊

دوستان،شمام فکر کنید! قهرمان داستان خودتونین.فقط شما...

۰ نظر

دختر عاشق دیوونه

گرمی قطره های کوچک پاهایم را میسوزاند...
سوزش ها هر لحظه شدیدتر میشدند اما انگار ذهن من جایی برای این حس ها نداشت.
من به قد بلند مردی با موهای قهوه ای روشن،به انگشتان  بلند مردی با چشمان مشکی پر از ستاره فکر میکردم و دود آتش شعله ور قلبم چشمانم را میسوزاند...
حضور پر عجله ی کسی را کنارم حس میکنم و قطع شدن قطره های گرم را!
صدایی میشنوم...عصبی به نظر می آید! انگار که داد میزند " پات سوخته! حواست کجاست اخه دختر؟ "
صدا آرام میشود و غر میزند " دختره عاشقه! معلوم نیس فکرشو کجا جا گذاشته دیوونه "
بغضی که تا به حال گلو درد بود اشک میشود و مسیر گونه تا چانه ام را به سرعت طی میکند...
زمزمه میکنم "فکرم نه...قلبم..." و ناگهان انگار که زندانی زنجیر شده ی قلبم زنجیر ها را میکشد تا رها شود...درد قلبم را پر میکند...
کسی لیوان چای سر رفته را از دستم بیرون میکشد و خنکای چیزی را روی پای سوخته ام حس میکنم.
زهرخند میزنم...کاش سوختگی قلبم هم مثل سوختگی پاهایم اهمیت داشت...
نیشخند میزنم...این آتش چه؟ این دودی که چشمانم را کور کرده چه؟
انگشتی قطره ی اشکم را پاک میکند " خیلی درد داره؟ "
پوزخند میزنم...
یادم می آید...دست هایش...دست هایی که دردشان قلبم را درگیر درد کرده بودند...
تلخ خند میزنم!
آرام و با سکوت همه را پس میزنم...
چشمم را بر حیرتشان میبندم و باز میشنوم " دختره عاشقه،دیوونه "
من همانم که میگویند " یه دختر عاشق دیوونه "

۱ نظر

بازگشت به سیاره خودت

هر بار خودم را از دنیای سیاه آدمهای سیاه دور میکنم اما باز...هر بار...
هر بار قاطی خوبیهای ساعتیشان میشوم...
کی میشود تا بفهمم آدم ها هرگز به قول ها و قرارهایشان عمل نخواهند کرد؟؟
کی میشود بفهمم صبحی با تو میخندند و شب تو را به گریه خواهند انداخت؟
دمی تو را میستایند و دمی تو را در جمعی علنی و غیر علنی آشغال خطاب میکنند...
آدم ها...آخ از آدمها و دلهایشان...
سرم درد می کند! هر بار سنگ آدمها به سرم میخورد!
کاش میشد به مریخ فرار کرد...یا شاید ماری باشد،نیشت بزند و تو برگردی به سیاره خودت...با آتشفشان و گلی مغرور و یا شاید باز گردی جایی که سگی وفادار اهلی تو باشد...یا آهویی منتظر دیدار تو!
برگردی و غروب را تماشا کنی و این می ارزد به بودن با آدمهایی که گرگند و روباه...آخ از دل گرگ ها و روباه های بی گناه...
کاش میشد به مریخ فرار کرد...کاش...

۳ نظر

از عمق دل نوشت

دوست داشتنت کار سختی نیست...این دوست نداشتنت است که شق القمر است...

دوست داشتنی بودنت که دست خودت نیست،تو بهترین آدم دنیایی،تو...

بهترین منی...تو...!

دوست داشتنی بودنت که دست خودت نیست،تو عزیزترین منی...

دوست داشتنت دست خودم که نیس،تمام عالم دوست داشتنی ها را دوست دارند...

تو،هر رفتار پر است از دوست داشتنی ها،عجیب نیست که تو را عاشقم...

عجیب است اگر برای ثانیه ای دیدنت پر پر نزنم،عجیب است که رعد برق در چشمان تو میزند و چشمهای من بارانی میشود...

از ته دل قربان قد و بالایت میروم...فدایت میشوم..تخته ها همه صدا میدهند! تو که نمیدانی چه ترسی دارم که چشمت بزنند.چشم عالمی کور شود اما تو چشم نخوری نفسم

۲ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان