شنبه ۱۷ مهر ۹۵
نوازشش میکنم. تمام عشقم را در سر انگشتانم میریزم و بر تن زبر و برنده اش میکشم. نمیترسم زخمی ام کند. من میدانم علی رغم ظاهر محکم و قوی اش چقدر شکننده و ضعیف است. خودم خشک شدنش را در طی چند روز دیدم...
بر خلاف ترس بقیه میدانم چقدر مهربان و لطیف است...
زیبایی اش را تحسین میکنم. آرام میبوسمش و باز آرام آرام نوازشش میکنم و حرف های عاشقانه در گوشش زمزمه میکنم. میگویم که دوستش دارم و برایم مهم نیست که ممکن است زخمی شوم. میگویم از نگاه من او از همه زیباتر است...تمام عشقم را نثارش میکنم.
بدن زبرش را با ملایمت میشویم و مرتبش میکنم و به رویش لبخند میزنم.
جلوی پنجره میگذارمش و در گوشش نجوا میکنم:
" تو زیباترین و دوست داشتنی ترین کاکتوس جهانی "
و میبینم که او هم لبخند میزند.
آری،عشق معجزه میکند...