شهرت ، شهره، شهر

دلتنگ میشوم برای زلال چشمانت و آن شب پرستاره ای که تمام جراتم را میگرفت تا برای ثانیه ای در آنها خیره شوم...
دلتنگی عمیقم رنگ نگاهت را کم دارد تا بنظیرترین اثر هنری قرن شود.با چشمان توست که من شاعر برجسته ی جهانم و ستاره شناس معروف...
با چشمان توست که من شهره ی این شهرم! من حق چشمان تو را از همه گرفته ام که بنام ترین وکیل این کشور شده ام.
من از چشمان توست که مشهور شده ام! چشمان که نباشند خودم هم نمیشناسم این کالبد بی روح را...
انگار که با چشمان تو متولد شده است.
بی چشمان تو حتی متولد هم نشده!!!
پریسا.ی
@rainefer

۵ نظر
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان