مسخره ست،نه؟

مسخره ست،نیست؟ اینکه همه به فکر منن و من فکرم پیش آقاهه!

همه به فکر دکتر شدن منن و من فکرم پیش نوشته هام!

همه به فکر هوش سرشاااار منن و من به فکر اینکه اگه ادبیات میخوندم الان اون بالا بالاها بودم!

مامان واسم آبمیوه و شیرنسکافه و قهوه و چای و.... میاره  و من فکر میکنم چقدر همه چیز واسه نوشتن الهام بخشه!

میدونم داره سوپ درست میکنه چون من دوست دارم! چون اونقدر خسته و بی حوصله شدم که دلم خواست مریض میبودم و به بهانه قرص ها و شربتا میخوابیدم!

مسخره ست که کسی بخواد مریض بشه،نه؟ 

مسخره ست که من به عکسایی که قراره براشون بنویسم فکر میکنم و اون ته مغزم،جایی که نمیشه نادیدش گرفت عجیب میل به درس خوندن و پزشک شدن داره...میل به رتبه آوردن و استفاده از ضریب هوشی ای که بقیه بهش مینازن!!! همه باورش دارن جز خودم...

پزشکی رو دوست دارم اما زندگی پزشکا رو نه...

داروساز بشم! یکی مث حامی...زندگی مث حامی تو ذات من هست؟ اصلا!!!

شاید شخصیت حامی رو دوست داشته باشم اما زندگی مثل اونو دوست دارم؟ قطعا نه...

دنیای رنگی من با این چیزای خاکستری جور در نمیاد...

دنیای رنگی من،شاید به قرمزی مریخ بخوره اما به زندگی های خاکستری این آدما اصلا....

مسخره ست،نه؟

اصنم مسخره نیس :)

واقعا؟

تناقضِ بین ادبیات و پزشکی!!این تناقض از رگ گردن هم به من نزدیک تر است...نزدیک تر بود!!
گوشه گوشه ی متن تاریخ زندگیِ من است...و آیا زنگی مسخرست!؟؟

زندگی شاید یه حقیقت مسخره باشه اما خودش نه....مسخره نیست!

چیکار کردین؟انتخابتون کدوم بود؟

شب دراز است و قلندر بیدار

ینی چی؟ 😕

منظورم اینه هر سنی اقتضایی داره
ممکنه شما از الان خیلی چیزها رو دوست نداشته باشی
به موفقیت فکر بکن و اینکه در حال حاضر بهترین کاری که میتونی انجام بدی چیه؟
اگر فرصت مطالعه و درس خوندن برای دکتر شدن رو داری تلاش کن
دکتر که شدی مثل دکترا زندگی نکن

اینم فکر عالی ایه! بنظرم جالب اومد...

هرچند کلا مثل بقیه زندگی نمیکنم اما نمیدونم چدا حس کردم یه جبر خاصی هست برای مثل دکترا زندگی کردن!
مرسی

دنبال شدید:-)

در اسرع وقت بهتون سر میزنم!

این حس های الانت طبیعیه و اقتضای شرایط و موقعیتت. 
بعد از کنکور بهتر میشی باز.

من قبلا یه بار کنکور دارم و اونموقع بعدش حتی گیج تر هم شدم!

چون دستم برای رفتن به راه مورد علاقم باز بود اما....

نظری ندارم

ممنون از بی نظریتون😂

هیچ چیز تو زندگی مسخره نیست؛
حست شاید حال و روز خیلی ها باشه و هست؛
فکر یه جاست و دل یه جای دیگه :)

بله! استثنا نیست اصلا.

اما من فکر و دلم یجاست فقط عملم جای دیگه ست!
فکرم رو با دلم جور میکنم اما متاسفانه باید جوری متفاوت از اینا عمل کنم.
ممنون از حضورتون بعد مدتییییی طولانی!

ادبیات،فلسفه،حقوق،شعر،شعر،شعر...
خودم را بسته ام به شعر!!

بهترین انتخاب...

اما من....
منم خودمو بستم به شعر،به نوشتن! من کلمه ها رو دوست دارم

نه مسخره نیست:)

😊

نه مسخره نیس هیچکدوم. به جز اونکه دوس داری مریض شی. ببین، اکثر ادما سخته واسشون انتخاب کردن. مخصوصا ادمهایی مثل تو که چندبعدی هستن. اما من الان به این نتیجه رسیدم که اون رشته ای که میخونیم سبک زندگی ما رو تعیین نمیکنه. واسه همینه ادمای مختلف با رشته های مختلف زندگی متفاوتی دارن

اره خب! مشکل این نیست. مشکل اون جبریه که تو این قضیه وجود داره!

مریض شدنه نمیدونم چرا اومد تو ذهنم واقعا 😅
مرسی از حضورت و حرفات 😊

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان