دوشنبه ۱۷ خرداد ۹۵
آسمان،رودخانه،سنگ های پر آرامش و من...
مدلی که این چند روز اخیر گذشت...کاش میشد تنها کنار رودخونه نشست،سنگای پر آرامشو توی مشت گرفت،به آسمان نگاه کرد و حس آرامش گمشده باز به خون جاری توی رگهات برگرده...
قرار بود یه چیزاییو یادم بره ولی انگار چیزای دیگه ای یادم اومد.
دنیا همونقدری که کثیفه،زیباست! کافیه ما جور دیگه نگاه کنیم.
آدما وقتی دلگیر و ناراحت و نا امیدن دلشون حرف نمیخواد،دلشون یه آغوش گرم و مهربون،یه نگاه پر اطمینان و یه حضور پر محبت میخواد و یه استکان چای و شاید آهنگ و شایدتر گریه ای بی حرف...
آدمای دلگیر نصیحت و فاز مثبت نه،اونا فقط کمی حس عشق و آرامش میخوان! فقط همین...