سلام.
تصمیم به تغییر سبک نوشته ها گرفتم.دیشب آخرین شب چهارشنبه سال بود و من تو یه چیزایی تغییرات شدیدی دیدم.
افکار و انتظارات که تغییر میکنن،شرایط هم باید تغییر کنه تا دنیا متناسب و متعادل پیش،بره.
از فوق العاده گذشتن دیشب نمیشه گذشت.
برعکس اوایلش که تلاش کردم برگردم خونه،اخرش دلم میخواست همونجا بمونم.
خلاصه که واقعا خوش،گذشت.آتیش روشن کردن با چوبایی که جمع کرده بودیم و اما دزدیده شده بودن!،ترق تروق کردن و منور زدن با نیما،مسخره بازی و رقصامون با داییا و زنداییا،عکس تکی گرفتنایی که هیچکدوم تکی نشدن و خانواده پایه و خوشحالی که تا میفهمیدن یکی میخواد عکس تکی بگیرن به سمتش شتاب میگرفتن و جای یه نفر،تو عکس حداقل10تا کله دیده میشد 😅
عکسای دو نفره و سه نفره با سینا نیما،بالن هوا کردنمون که فقط مال نیما بالا رفت،اونم خیلی بالا! مال سینا آتیش گرفت و مال من که پاره شد 😂
ولی خب،آرزو های نیما برباد رفت و مال ما نه 😉
امیدوارم سال دیگه که ایشالا باز همه کنار هم شاد و خوشحالیم آرزوهامون برآورده شده باشه 😊
فک و فامیل هوارتا دوستون دارم.مرسی که هستین 😍❤